تو شدی مهمون من مهمون قلبم
از صدات زمزمه ی عشقو شنفتم
تو به من قشنگترین لحظه رو دادی
من واست قشنگترین قصه رو گفتم
نازنین از تو چه پنهون آتیش افتاده به جونم
تا می تونی مثله آتیش بسوزونم بسوزونم بسوزونم
نازنین از تو چه پنهون آتیش افتاده به جونم
تا می تونی مثله آتیش بسوزونم بسوزونم بسوزونم
تو طلای آفتاب و نفس سبز زمینی
تو گل زنبق و لاله از یک فصل نازنینی
تو طلای آفتاب و نفس سبز زمینی
تو گل زنبق و لاله از یک فصل نازنینی
وقتی دستاتو گرفتم لحظه ی چشمات رو دیدم
به من این مژده رو دادی که رسیدم به رسیدن
نازنین از تو چه پنهون آتیش افتاده به جونم
تا می تونی مثله آتیش بسوزونم بسوزونم بسوزونم