سرد تاريك تنها خسته
يه فرشته ى زخمى با بال شكسته
غرق توى روياش
نگاهش رو به ماهه
مرور خاطرات مياره اون روزارو به يادش ولى
نزار غم بگيره دلتو
خاطراتو ديگه ولش كن
گم شدى تو اين جهنم تاريك
ولى دستات ميده هنوز بوى خوب بهشتو
شكسته ديگه بال پروانه
خاموش كرده شمع رو باد
سوار قايقى تو درياى خاطرات
اگه غرق شدى نزار تنگ بشه دلت
تنگ بشه دلت
نزار تنگ بشه دلت
بگو چى مونده ازت
يه دل ديوونه
كى شبارو كنارت ميمونه
گفتى ميرى يه روز برميگردى
ولى قبلش ديگه راهى نميمونه
ميرى برو ديگه نميمونه حرفى
خسته از اين شهر و آدماى سمى
پرآ باز دلت ميخواد پروازو
ولى ميدونم كه برى ديگه برنميگردى
شكسته ديگه بال پروانه
خاموش كرده شمع رو باد
سوار قايقى تو درياى خاطرات
اگه غرق شدى نزار تنگ بشه دلت
تنگ بشه دلت
نزار تنگ بشه دلت باز
سهیل یاسان
دریای خاطرات