(مسعود فرد منش)
از اُون بهار تا این بهار ،هزارو یک خزون بود
چه خوب می شد که روزگار ،همیشه مهربون بود
هـِی صبرو هـِی تحمـُل
کلاغ میخوند میگفتیم ،یه روز میخونه بـُلبـُل
توُ باغچه خار دَر اُومد
گفتیم اینم قشنگه ،کـَمی نداره از گـُل
(شاهرخ)
هـِی صبرو هـِی تحمـُل
کلاغ میخوند میگفتیم ،یه روز میخونه بـُلبـُل
توُ باغچه خار دَر اُومد
گفتیم اینم قشنگه ،کـَمی نداره از گـُل
(مسعود فرد منش)
هـِی روزا سَر میومد
هـِی شب می شد دوباره ستاره دَر میومد
هرکی میومد دو روزی میموند
هرکی میرسید یه چیزی میخوند
از اُون بهار تا این بهار ،هزارو یک خزون بود