جای خالی دستات
حس سرد تنهایی
پرسه های بی همراه
مزه ی تلخ جدایی
گذر غمگینِ
ثانیه های خاموش
دیگه تنها تو خیالم
تو رو می کشم در آغوش
سیل اشکام چشمامو تر کرده
کاشکی می شد عشقمون برگرده
امّا بن بست غرور و سردی صدای تو
فراموش کردن این دردارو سخت تر کرده
بغض گیج و سردرگم
لحظه های تکراری
سایه ای که شد تنها
توی خواب و بیداری
کوله ی سنگینِ
خاطره های دیروز
پر از اندوه ، پر از افسوس
روی دوش منه هر روز
سیل اشکام چشمامو تر کرده
کاشکی می شد عشقمون برگرده
امّا بن بست غرور و سردی صدای تو
فراموش کردن این دردارو سخت تر کرده