عزیزم واسم امشب مثلِ روز روشنه
تو نوری میدرخشی از توو قلب روزنه
قسم به این لیوان که از یه بطری پُر تره
پایه های این جهان برای خوب ها محکمه
چشم هات نباره، دلت نگیره
خدای تو مگه نیست خالق زمینت؟
یه جایی شاید، البته باید
بیاد کنه برات این چرخه رو قرینه
منم یه ذره ام از توو کهکشان بی کران
که داستان زندگیم شد الگوی دیگران
یه مرد آروم با پیشینه وحشی
که دست های خدا به اون این توانو بخشید
سایه من روو این دیوار با این سیگار میگه
که این بدن جوون از این روح پیر سیره
با این که داره هر چی دلش بخواد اما
خیلی پُر تووی جمع میاد گوشه گیر میره
مشت زدن به من
دستشون شکست
به نام اون نگاه که رویِ همه هست
به یاد خندمون به زیرِ نور ماه
که پشت این ستاره ها هنوز هم توده هان
کشیده به سرش یه صورت عجیب
که کل شهر رو کنه واسه ایده هاش اجیر
بی خبر هام از اون هام که پیش دستن
به دندون های عقلشون هم نیش بستن
ولی کاش نسل بعد افسارش باشه قلب
کشندش هم حیات باشه
توو حیات نباشه وحش
همونجا جای من، افسانه باشه بعد
خالقش هم بی خبره از وجود تاج و تخت
گل بکار بجای قبر، برای امید
آرزو هات بی دلیل شن از سر خوشیت
تو نفس بکش من بعد ما پُر از تو ایم
صد نفس مرد تا این شه صد نفس برید
صادق
تو حیات نباشه وحش
