دلم فرياد می خواهد
دلم فرياد
دلم فرياد
ای عاشقان پيمانه ها پر خون کنيد
وز خون دل چون لاله ها رخساره ها گلگون کنيد
ديوانه چون طغيان کند زنجير و زندان بشکند
از زلف ليلی حلقه ای در گردن مجنون کنيد
آمد يکی آتش سوار بيرون جهيد از اين حصار
تا بر دمد خورشيد نو شب را ز خود بيرون کنيد