خستم از این دیوارا از این جنون
زندهم ولی چشمام دریای خون
زندونیه ذهنم تو این بیراههها
باید برم از این شهر تنها
تو ذهنم به عمره این میشه تکرار
رفتن یا مردن با این روح بیمار
لبریزم از بغض و درد از بیهودگی
بیزار از این قرصای افسردگی
مرگ منه انتظار تو این قفس
برنمیگردی موندن بیفایدس
تو ذهنم به عمره این میشه تکرار
رفتن یا مردن با این روح بیمار
پاشا پارسا
روح بیمار