تو گودیای مشتات، بهار چلّه نشسته
تو نی نیای چشمات، ستاره نطفه بسته
عطر نسیم زلفات، پاییز و رونده از باغ
برق بلور دستات، پشت شبو شکسته
لبات گلهای سرخه، می شه که یه روز ببینم
گل از لبت می چینم، دونه دونه، دسته دسته ؟
تن دیگه نیس خیاله، تنت بسکه لطیفه
چشم دیگه نیست شرابه، چشم تو بسکه مسته
با تو بودن یه خوابه، یه خوابه خوب و شیرین
من این خوابو دوست دارم، مثل یه مرد خسته
بذار بگم من تو رو، اون اندازه دوست دارم
که ساحلو دوست دارن، زورقای شکسته
تو مثل هیچکی نیستی، همینه که توی هر جمع
می شه تو رو پیدا کرد، حتی با چشم
پریچهر جامی
شراب