هر شب به امید روی تو در تب و تابم
ساقی چه کنم گر ندهی جام شرابم
در تاب و تبم ماه شبم ابر بهارم
دور از رخ تو رفته ز کف صبر و قرارم
در تاب و تبم ماه شبم ابر بهارم
دور از رخ تو رفته ز کف صبر و قرارم
این دل آرام نگیرد تا از کف تو جام نگیرد
گاهی ز دیار من خسته گذری کن
این دل آرام نگیرد تا از کف تو جام نگیرد
گاهی ز دیار من خسته گذری کن
بر خانه ویرانه ما هم نظری کن
سرمستم و نالان با دیده گریان
سرمستم و نالان با دیده گریان
گاهی ز دیار من خسته گذری کن
بر خانه ویرانه ما هم نظری کن
سرمستم و نالان با دیده گریان
سرمستم و نالان با دیده گریان
در تاب و تبم ماه شبم ابر بهارم
دور از رخ تو رفته ز کف صبر و قرارم
گاهی ز دیار من خسته گذری کن
بر خانه ویرانه ما هم نظری کن
سرمستم و نالان با دیده گریان
سرمستم و نالان با دیده گریان
نوشین غیور
ابر بهار