دفتر زندگی فصل به فصل
از نسل قبل به نسل بعد
زد به دلمون دست رد
این سرزمین تاریک سرد
گمشده توش رنگ امید
نفرت عشقو برید
رو گلمون خنجر تیز
سرنوشت گفت بنویس
به اقتضاس این اقتباس
از سیاهی که تو روح ماس
طراح ننداخته تاس
هممون میریم از این لباس
چیزی که میمونه واژه هاست
مقصدی که تو جاده هاس
ذهن تو بی انتهاست
ما یه روز میشکنیم این طلسم
وقتی غلبه کردیم به حرص
هدف دوییدو گفتش برس
چیزایی که رسیدش به ارث
سخته هضم و باورش
ولی مرد میجنگه تا آخرش
وجدانو میکنه داورش
تلنگری زد به باورش
جنگنده این بازی تلخ
بزار بهت رازی بگم که حاشیه رفتو موند کنار
حقیقتو کشیدن به دار
ازکسی ندارم انتظار
جز به کل،اتصال
این جنگ یه ارتقاس
درستی از اشتباس
نور مهتاب،تو تاریکی نوید فرداس
یه شبتاب، یه روزی میکنه پرواز
ستاره ی شباس
نسیمی تو صحراس
هرجاساون به امید فرداس
به امید فرداس
رها تو این دریاست
تو این دریاست
گرم شد این روح سرد
نوری تو قبار و گرد
فکر خط خطی و پرت
خزون میریزه مثل برگ
از انتها به ابتدای مسیری توی امتداد
ضربه خورد به اعتماد اتحاد اعتقاد
هممون گم شدیم توی راه
زندگیم روی ماهشو نداد نشون به ما
از درون عمق نگاه
میشه برات یه تکیه گاه
همه ذرات یکصدا
میخونن آواز اعتقاد
که چیزی نبود و نیست جز خدا