اونقد زیادی خواستمت گاهی
از ظرف حوصلت سر رفتم
قرار بود پناه من باشی
تا دیدمت از ترس در رفتم
هی خاطراتو زیر و رو کردم
زیر و بم رویاتو بوسیدم
آغوشتو تو آلبومم وا بود
عکساتو سردم بود پوشیدم
تقویم انگار عشقو بلعیده
هیچ اثری از روزگارم نیست
اونکه منو به زرد مومن کرد
پائیز شد اما بی قرارم نیست
تو صفحه ی شطرنج یکی برده
قطعا منم اونکه باید مات شه
تاوان این تراژدی با من
تا طنز فاخر سهم دنیات شه
تا گفتی از چشمات افتادم
باور نکردم باز خندیدم
تو جدی جدی داشتی میرفتی
من طعنه هاتو شوخی میدیدم
تو راهی میشی تا خودم قصمو
به جای دو تامون زندگی کنم
از اینجا به بعدش خودم نیستم
باید که جای تو مردونگی کنم
تقویم انگار عشقو بلعیده
هیچ اثری از روزگارم نیست
اونکه منو به زرد مومن کرد
پائیز شد اما بی قرارم نیست