باز باران با ترانه...
با نوای عاشقانه
گیسوان خیس شب را
می زند آرام شانه...
در هجوم خاطراتم
قطره قطره پشت شیشه
می دهد پیوند دائم
بین دیروز و همیشه...
باز باران با ترانه...
با یک اØساس دوگانه
گم شده در عمق شب ها
خنده های کودکانه...
شاد و غمگین ، روشن و تار...
مانده در آن سوی دیوار...
Ù„Øظه ها Ùˆ روز ها را
می کنم تکرار و تکرار