از ما مرو ای چراغ روشن
تا زنده شود هزار چون من
تا بشکفتد از درون هر خار
صد نرگسو یاسمن و سوسن
ای روزن خانه را چو خورشید
یا خانه ی بسته را چون روزن
از شوق تو باغ و راغ در جوش
وز عشق تو گل دریده دامن
از ما مرو ای چراغ روشن
تا زنده شود هزار چون من
تا بشکفتد از درون هر خار
صد نرگسو یاسمن و سوسن
خاکی بودم و خموش و ساکت
مستم کرده ای به هست کردن
وان شب که صبوح او تو باشی
هم روح بود خراب و هم تن