شمع تو بودم که یادت رفت خاموشم کنی
بی تو میسوزم نمیخواهم فراموشم کنی
مثل مجنونی که چشمانش به ماه افتاده است
این خیابان تا ابد سمت تو راه افتاده است
تا قیامت از نگاهت شعله میگیرم بیا
شام آخر زندهام کن من که میمیرم بیا
تک درختی که جدا ماند از بهار تو منم
چشمهای که خاک شد در انتظار تو منم
تو غمت گل شد دلم گلدان کنارم نیستی
گریه دارم زیر این باران کنارم نیستی
این همه غم این همه زخم این همه پرپر شدن
شهر خاموش مرا روشن کن و حرفی بزن
جادههای دور دنیا را دویدم تا ابد
پس کدامین جاده کی به چشمهایت میرسد
تا قیامت از نگاهت شعله میگیرم بیا
شام آخر زندهام کن من که میمیرم بیا
تک درختی که جدا ماند از بهار تو منم
چشمهای که خاک شد در انتظار تو منم
محمد برزگری
تک درخت