قلب من از دوریش بی قراری کرده
میزنه با عشقش شاید اون برگرده
درد من کم نیست داعونه دلم
میترسم که نیاد دیوونه بشم
دلتنگی هایی ک منو عادت داد
به صدای سازم میخونم با فریاد
از تکرار یه بغض خستم شب و روز
پیرم کردغم و درد یادش هستم هنوز
تموم حرف من به یکی ختم میشه
اونی ک بی دستاش همه چی سرد میشه
میدونم حسرت می مونه با من
دور از احساسش میجنگم با غم
دلتنگی هایی ک منو عادت داد
به صدای سازم میخونم با فریاد
از تکرار یه بغض خستم شب و روز
پیرم کردغم و درد یادش هستم هنوز