قلبی كه از حجم تو مملو بود
از عشق به نفرت گذر میكرد
هر چی كه هست این عشق یا نفرت
من رو به تو وابسته تر میكرد
چشمی كه با تو دل به دریا زد
حالا دلش خونه كه برگردی
با رفتنت شاید نمیدوني
كه معبدم رو بي خدا كردی
انقدر با تو خوب تا كردم
تا اینكه اخر حال تو بد شد
از بس حضورت رو پرستیدم
این خونه تبدیل به معبد شد
توی خلیج چشمهای من
با موجهای اشك درگیری
تو زیر رادیكال تنهایی
مد میكني جذرم رو میگیری
از مختصات سرد اغوشم
تن پوش دستای تو رد میشه
آلوده تر میشم به دنیایی
كه بی تو بودن رو بلد میشه