زير سقف آسمون نقره كوب ، شبح شهر سياه و می شه ديد
ترمه و عقيق آب و آينه ، گوشه ابروی ماه و می شه ديد
بعضی ها مثل ستاره ها سپيد ، رفتن وتكيه به آسمون دادن
بعضی ها رو پشت بوم خونشون موندن و ماه و به هم نشون دادن
باز بايد يه دور ديگه بگذره ، از همين يك دو سه روزه عمرمون
می مونيم يا نمی مونيم با خداست ، پای سفره های افطار و اذون
كاشكی عطر نفس فرشته ها ، اين دل عاشقو مبتلا كنه
كاشكی بارونی بياد از آسمون ، قلبای شكسته رو طلا كنه
كاش زمونه فرصتی به ما بده ، فرصت دوباره آشنا شدن
كاش يه بار هم ما رو قابل بدونن برا پر كشيدن و رها شدن
ای نسيم رحمت خدا ، ای هوای باغ آشنا
چون خزان دل شكسته ايم ، ما به حال خود مكن رها
خوش به حال اون جوانه های نور كه شدن شكوفه هاي شب عيد
اونا كه پرنده های دلشون از رو دستای قنوتشون پريد