توو صبح پاییزی
میرم از این خونه
تو خواب موندیو
راهم چقد دوره
از پشت شیشه ی
خیس اتاقمون
میبینمت رو تخت
خوابیدی تو آروم
با حسرت بوسه
با حسرت آغوش
چراغ زندگی
میشه برام خامون
به جام گل بکار
توو چلِّه ی پاییز
پابرهنه روی ساحل قدم بذار
بجای بوسه هایی که یخ کردن
ستاره رو لبای ماه بذار