آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادویی اندوه شکست
آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادویی اندوه شکست
آمدم تا به تو آویزم
آمدم تا به تو آویزم
لیک دیدم که تو آن
شاخه ی بی برگی
لیک دیدم که تو بر چهره ی امیدم
خنده مرگی . . .
خنده مرگی
آمدم تا به تو آویزم
لیک دیدم که تو آن
شاخه ی بی برگی
لیک دیدم که تو بر چهره ی امیدم
خنده مرگی . . .
خنده مرگی
آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادویی اندوه شکست