عاشق شدم من در زندگانی
بر جان زد آتش عشق نهانی
جانم از این عشق بر لب رسیده
اشک نیازم بر رخ چکیده
یک سو غم او یک سو دل من بر تار مویی
در این میانه دل می کشاند ما را به سویی
زین عشق سوزان بی عقل و هوشم
می سوزم از عشق اما خموشم
ای گرمی جان هر جا که بودی بی ما نبودی
هر جا که رفتی من با تو بودم تنها نبودی
یک سو غم او یک سو دل من بر تار مویی
در این میانه دل می کشاند ما را به سویی
زین عشق سوزان بی عقل و هوشم
می سوزم از عشق اما خموشم
ای گرمی جان هر جا که بودی بی ما نبودی
هر جا که رفتی من با تو بودم تنها نبودی
یک سو غم او یک سو دل من بر تار مویی
در این میانه دل می کشاند ما را به سویی