یک نفر می رسد از راه که ماه پیش نگاهش
کم است
بر دل من مرهم است
دل شده دیوانه ی او وای وای
یک نفر می رسد از راه
که من چشم دلم روشن است
صاحب قلب من است
اشک من و شانه ی او وای وای
دلدار می رسد و انگار امده است اینبار
با من دل خسته بماند
باران میزند و ای کاش پنجره ی قلبش
رو به همه بسته بماند
یک نفر می رسد از راه که ماه پیش نگاهش
کم است
بر دل من مرهم است
دل شده دیوانه ی او وای وای
یک نفر می رسد از راه
که من چشم دلم روشن است
صاحب قلب من است
اشک من و شانه ی او وای وای
اینه باران کنید این شهرو چراغان کنید
چون که به من می رسد او اینبار
جان فدایش کنید عشق صدایش کنید
وای که چه زیبا شود این دیدار
یک نفر می رسد از راه که ماه پیش نگاهش
کم است
بر دل من مرهم است
دل شده دیوانه ی او وای وای
یک نفر می رسد از راه
که من چشم دلم روشن است
صاحب قلب من است
اشک من و شانه ی او وای وای
یار و قرارم هر چه که دارم
ز سفر می اید
دیده ام او را گفته است امشب
که دگر می اید
دل نگرانم
دل نگرانم
یک نفر می رسد از راه
که ماه پیش نگاهش
کم است
بر دل من مرهم است
دل شده دیوانه ی او وای وای
یک نفر می رسد از راه
که من چشم دلم روشن است
صاحب قلب من است
اشک من و شانه ی او وای وای
کسری زاهدی
یک نفر می رسد از راه