چشمانت ، ارامش دستانت
زندانی کرده این دلو در خانت
خم ابروی تو گیسوی تو
ماهیه رویه تو فرق دارد
فرق دارد نگاهت باهمه
تب دارد چه کردی با منه
بیمارت تمام شده ویرانت
جان من وصله به جانت
تمام زندگیم از آنت
تمام روز و شب به یادت
عبادت
درمان دردای منی
امید فردای منی
یه ساعتم بدون تو
طاقت ندارم
هوداد
گیسو