ای تمام ماجرا مانده ام از تو جدا
میترسم این دل عاقبت سر به بیابان گذارد
حالا که دیگر طاقت دیوانگی را ندارد
میشمارم شب و روز
غصه هایم را هنوز
دلتنگی دیدار تو آرامشم را گرفته
کار من دلداده با عشق تو بالا گرفته
آه تو آن اشک بی انتهایی
که جاری بر این گونه هایی
کجایی کجایی کجایی
آه به دنبال آن چشم آهو
دل بیقرار مرا میکشی به هر سو
من پا به پای تو هستم هنوز
چشم انتظارت نشستم هنوز
دارو ندار منی تا کجا
بار این غصه ها طاقتم را بگیرد
بی تابم و شوق این انتظار
این دل بیقرار بی تو در من بمیرد
دارو ندار منی تا کجا
بار این غصه ها طاقتم را بگیرد
بی تابم و شوق این انتظار
این دل بیقرار بی تو در من بمیرد
آه تو آن اشک بی انتهایی
که جاری بر این گونه هایی
کجایی کجایی کجایی
آه به دنبال آن چشم آهو
دل بیقرار مرا میکشی به هر سو
آه تو آن اشک بی انتهایی
که جاری بر این گونه هایی
کجایی کجایی کجایی
آه به دنبال آن چشم آهو
دل بیقرار مرا میکشی به هر سو
هیوا راد
بی قرار