وقتی درو روم بستی و رفتی
انگار که قلبم توی سینم مُرد
عکس تو با طعنه روی دیوار
هی جای خالیتو به روم آوُرد
فهمیده بودم که داری میری
چشمای سردت دستتو رو کرد
با این که از تنهایی میترسم
فرصت ندادی که بگم برگرد…
توخالی بود عشقت
حست تظاهر بود
رو شد برای من
دست تو خیلی زود
مردونگی کردم
پای تو وایسادم
هیچی نمیگفتم
تا فک کنی سادَم
دورم زدی و دور اون گشتی
رفتی و احساس خطر کردم
حسم رو نادیده گرفتی و
بی تو چه شب هایی و سر کردم
دیواری بین هردومون ساختی
میخواستی که زود از سرت وا شم
من سادگی کردم که میخواستم
توی دل سنگیِ تو جا شم
حمید نیک اندیش
تظاهر