آنا عکستو دیدم رو یه بیلبورد توی شهر
زیر نورای روشن
آخ خدا چه مغرور،
خیره شدی به اون دور
لبات یادم میاره،
میگفتی که قراره.. آنا بشه ستاره
آنا شدی ستاره؟
برندا ریختن رو سرت،
استایلیستا دور و برت
رو صحنه ها سر نخوریا
آناستازیا
اگه تو شدی ستاره
پس چرا هنوز شبا نوری نداره
آی ستاره
یه نفر این پایینه داره تو رو میبینه
اونکه نشست یه گوشه
جات سازشو بغل کرد،
تو آسمونا سر کرد..
آنا تنها ترینه،
الان داره میبینه ستاره رو زمینه،
آنا ستاره اینه؟
برندا ریختن رو سرت، دور و برت