یه بغض تلخ سینه سوز چاشنی حرفای منه
اونم پیش تو که هنوز حرف زدنم قدغنه
روزی هزار دفعه میشه دنیا روی سرم هوار
سکوت ِ من مرگ منه خودت رُ جای من بذار
خودت رُ جای من بذار،فقط واسه همین یه بار
تا اوج هم ترانه گی
تا انتهای انتظار
با من شاکی از خودم، از لحظه ی تولدم
حوصله کن،
تا اونجای قصه م که عاشقت شدم
من! چند هجای مختصر،
ساده تر از هر چی بگی
تو مثل شاه بیت غزل پر شدی از پیچیدگی
باور بکن که داشتنت به ذهنمم نمیرسه
فقط نشستم اینروزا به امید یه حادثه
به امید یه حادثه که دور از تصورم
منتظرش میمونم و از جام تکون نمیخورم
توو بطن دلنوشته هام،
توو ذهن نمناکم بشین
دنیا رُ از دریچه ی چشمای خیس من ببین
خودت رُ جای من بذار، این کاغذ و اینم قلم
واسه شناختنم توی دنیای من بزن قدم
خودت رُ جای من بذار،
فقط واسه همین یه بار
تا اوج هم ترانه گی، تا انتهای انتظار
با من ِ شاکی از خودم، از لحظه ی تولدم
حوصله کن، تا اونجای قصه م که عاشقت شدم
هادی حسن زاده
حادثه