دل من هست جدا از تو اگر
نگو تقصیر دلت نیست مگر
ناز مژگان تو جادو میکند
میبرد حال مرا جای دگر
دل من هست جدا از تو اگر
نگو تقصیر دلت نیست مگر
ناز مژگان تو جادو میکند
میبرد حال مرا جای دگر
وای چه یاری عجب نقش و نگاری
مثل فرش است رخش نیست شبیهش که مانندش بیاریم
که مانندش نداریم
وای چه یاری عجب نقش و نگاری
مثل فرش است رخش نیست شبیهش که مانندش بیاریم
که مانندش نداریم
بر سر کوی تو من خم ابروی تو من
تاب گیسوی تو من قامت موی تو من
کاشف بوی تو من ناظر روی تو من
جوهر خون تو من گرمی جون تو من
وای چه یاری عجب نقش و نگاری
مثل فرش است رخش نیست شبیهش که مانندش بیاریم
که مانندش نداریم
وای چه یاری عجب نقش و نگاری
مثل فرش است رخش نیست شبیهش که مانندش بیاریم
که مانندش نداریم
بکنم سیر نگاهت بکشم صورت ماهت
نکنم اسیر آهت نکشم دست ز راهت
من کشم جور گناهت هر دمی داده پناهت
تو بگو جان عطا کن تا کنم جان طبابت
وای چه یاری عجب نقش و نگاری
مثل فرش است رخش نیست شبیهش که مانندش بیاریم
که مانندش نداریم
وای چه یاری عجب نقش و نگاری
مثل فرش است رخش نیست شبیهش که مانندش بیاریم
که مانندش نداریم