بین زمین و هوا
همسایه ی شکم
عقلم ورو کرده
مختل شده درکم
از آینه میترسم
حالم دگرگونه
نه باورش سخته
رفتی ازاین خونه
خوابت رو میبینم
حس میکنم هستی
مثل شبایی که
موهاتو میبستی
تو ناز میخندی
من رُز میچینم
بازم خدارو شکر
خوابت رو میبینم
آتیش سیگارم
دنیامو سوزونده
رو پیرهن طوسیم
عطر تو جامونده
یه کاسه خون دل
شام منه امشب
اسمت نمی افته
یک لحظه از رولب
دق میکنم بی تو/ تب میکنم تنها
یا تو بیا خونه / یا میرم از اینجا