چه خوب و قشنگ بود...
لب کارون، چه گِل بارون
به فریادش نرسیم، شده داغون
تو ساحل ها، پر از غم ها
می خونیم از لب خشکی کارون
هر روز تنگ غروب، تو شهر ما
چه بوی گندی میاد، ز نهر ما
زخمی جنگیم نمی دونم تا کی
میشه با غصه و غم، زمونه طی
چه خوب و قشنگ بود...
لب کارون، چه گُل بارون
میشد وقتی که میشِستن دلدارون
کو قایق ها، که دور از غم ها
بخونیم نغمه خوش لب کارون
حالا دیگه
وقتی که گرد و خاکا پیدا میشه
تو آسمون شهرمون غوغا میشه
دسته دسته مردمون اهوازی
میرن خونه با جارو و خاک اندازی
همگی پریشون، همه چشما گریون
گل و شوره آب و، دلا تنگ کارون
چه خوب و قشنگ بود...
لب کارون، چه گِل بارون
به فریادش نرسیم، شده داغون
لب کارون، چه گِل بارون
به فریادش نرسیم، شده داغون
چه خوب و قشنگ بود...
هر شب کارون...