شكستم تو سكوت تو كلامى از تو پيدا نيست
من هر شب غرق اشكامم نگو اين دل دريا نيست
خودمو غرق خودم كردم كه حتىٰ ساحل آشفتهست
بهم موج مىزنه بغصم تو سينهم پر ناگفتهست
نبايد از پا بيوفتم من نميشه پايانم اين باشه
رو زانو راه ميرم تا يه روزى دستِ تو پيدا شه
نگو دل كندن آسونه كه من زخمى اين قصهم
چه ساده دل بريدى تو كه من درگیره اين غصهم
يه كارى كن كه محکومم به اين ظلمت گرفتارم
با اون چشمات جسورم کن من از این ترس بیزارم
شكستم تو سكوت تو كلامى از تو پيدا نيست
من هر شب غرق اشكامم نگو اين دل دريا نيست
باردادو
زحمی