وقتی تو بی کسیم بهت فکر میکنم
خاطرات شمال واسم تصویر میشن
جذابیتهای جهان به چشم من
تو لحظه ای بی رنگ بی تاثیر میشن
صدای گیتار فندکو سیگار مونث و همدمم شده
انگار تو این چند روز نبودنت چند سال از عمرم کم شده
از حال یه عاشق چیزی نمیدونی
بدون هیچ دردی خوشحال و خندونی
بیچاره دل من با وسعتی از درد
تو قفس سینم شده یه زندونی
آخه نمیفهمی چه کردی با من
بگو بی عاطفه تو هستی یا من
از قصمون دیگه چیزی بهم نگو
چیزی نگو بهم دیگه از رو برو
انقدر زخم خوردم که درمونش فقط بی عاریه
انگشت نمای شهر شدم
عاشق شدن چه کاریه
خرابو سرگردون میشم وقتایی که بارون میاد
چون اولین بار زیر بارون چشمم افتاد تو چشات
آخه نمیفهمی چه کردی بامن
بگو بی عاطفه تو هستی یا من
از قصمون دیگه چیزی بهم نگو
چیزی نگو بهم دیگه از رو برو
ارغوان
انگشت نمای شهر