ابری نیست بادی نیست
مینشینم لب حوض
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
مادرم ریحان میچیند
نان و ریحان و پنیر آسمانی بی ابر
اطلسی هایی تر رستگاری
نزدیک لای گلهای حیاط
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
نور در کاسه مس چه نوازش ها میریزد
نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد
نردبان از سر دیوار بلند صبح را روی زمین می آرد
پشت لبخندی پنهان هر چیز
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت
پرم از راه از پل از رود
از موج، پرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست
گردش ماهی ها روشنی من گل آب
پاکی خوشه زیست
ابری نیست بادی نیست
مینشینم لب حوض


امین امینیان
روشنی