من از تاریکی میترسم
چرا هیچکس کنارم نیست
یا وقتی میرسم از راه
کسی چشم انتظارم نیست
نقاب خنده میذارم
رو این صورت که خوشحاله
شاید تقدیر این بوده
یا این معنی اقباله
گناه من نبود اما
تو از من دور میخوابی
میگی خورشیدمی اما
برای من نمی تابی
یه وقتا میپرم از خواب
ولی دست تو دورم نیست
گناهم چیه جز حسم
که عشقم هم به فکرم نیست
من از تاریکی میترسم