قطره قطره اشک چشمام میباره آروم و نم نم
من به تنهایی چه نزدیک تو داری دور میشی کم کم
من تو کابوسِ جدایی تو با رویای بریدن
چشم من خیسه و ابری تو میخندی وقت رفتن
بی تو من اسیر شبها ولی تو همپای خورشید
من با تنهایی میمونم تو میری بدون تردید
باورم نمیشه میری باور این لحظه سخته
من خیالم پُر ترس و تو خیالت تخته تخته
بی بهونه ، بی تفاوت رد میشی از منو عشقم
بعد تو خدا میدونه چیه راه سرنوشتم
آروم آروم روزگارم داره میشه تیره و تار
حتا فرصتی نذاشتی که بگم خدا نگه دار