سفر راه پس و پیشش زیاده
به هیچکس روی خوش نشون نداده
سفر یعنی دلت دلگیر از من
یکی داره تورو میگیره از من
سفر یعنی غروب اشنایی
طلوع بی کسی داغ جدایی
تو که میری بگو همسفرت کو
تو که میری بگو بال و پرت کو
چرا ترسیدی چشمات خونه خونه
لبات میلرزه و دعا میخونه
سفر یعنی یکی تنها میمونه
یکی خندون میشه یکی دیوونه
چرا ترسیدی چشمات خونه خونه
لبات میلرزه و دعا میخونه
سفر یعنی یکی تنها میمونه
یکی خندون میشه یکی دیوونه
سفر یعنی شبها شب زنده داری
بسوزی ساکت و طاقت بیاری
سفر یعنی شب از نیمه گذشته
عزیز من گل من برنگشته