فردا قراره كه ، از هم جدا بشيم
همدست من بشی ، فردا رو می كُشيم
هم آرزوی من ، احساس ِ تو كجاس
چيزی بگو به من ، اين لحظه ها طلاس
اين بارِ آخر ِ ، ما روبروی هم
من حاضرم بگی ، تا جونمُ بدم
تازه الان كه حرف رفتن رو لبته , قدر قدر اون لحظه ها رو فهميدم
هنوز اگه بخواي براي موندنت مثل گذشته جونم رو ميدم
ناراضيم ازت ، اين راه ما نبود
كار كيه بگو ؟ كار خدا نبود
جرمی نكردمُ ، محكوم می كنی
دستام ُ از خودت ، محروم می كنی
ما عاشق هميم ، پس مشكل از كجاس
ما عاشق هميم ،اين كلّ ماجراس
تازه الان كه حرف رفتن رو لبته , قدر قدر اون لحظه ها رو فهميدم
هنوز اگه بخواي براي موندنت مثل گذشته جونم رو ميدم