سبزه ها را گره زدم به غمت
غم ازصبر بیشتر شدن
سال تحویل زندگیت به هیچ
سیزده های دربه در شده ام
سفره ای از سکوت می چینم
خسته از انتظار دوری ها
سالهاست که آتشم زده اند
وسط چهارشنبه سوری ها
بچه بودم به غیرعیدی و عشق..بچه ها از جهان چه داشتند؟؟
در گوشم فرشته ها گفتند:لای قرآن تورا گذاشتند
خواستی مثل ابر ها باشی
خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتن
سیزده روز گریه ام کردی
ماه من بودو عشق دیوانه
تا که یکدفعه آفتاب آمد
ماهی قرمزی که قلبم بود
مرد و آرام روی آب آمد
وان یکادی که خواندم و خواندی..وسط قصه ی درازی ها
باختم مثل بچه ای مغرور..توی جدی ترین بازی ها
بچه بودم به غیر عیدی و عشق..بچه ها از جهان چه داشتند؟؟
در گوشم فرشته ها گفتند:لای قرآن تو را گذاشتند
خواستی مثل ابرها باشی..خواستم مثل رود برگردی
سیزده روز تا تو برگشتن..سیزده روز گریه ام کردی