شرابى موهاش چشاش آبيه
يه جا بين مستى و بى خوابيه
فقط زير بارون قدم ميزنه
چقد زندگى رو به هم ميزنه
يه كهنه شرابه، كه سي سالشه
به جز من يه ميخونه دنبالشه
يه كهنه شرابه كه اين سال ها
گمون مى كنم بهترين سالشه
مثه آخرين روز شهريوره
همه ترسم اينه بره بگذره
دلم با نگاهش گلاويز شد
چشاشو يه آن بست، پاييز شد...