وقتی که خورشید و آوردن تو کوچه های تاریک شب
وقتی که مثل قطره شبنم نشستی روی برگ کوکب
وقتی ترانه از تو پر شد تو پرسه های عاشقونه
گم شدی تو بغض شبونه تو راز دلگیر زمونه
من حالا از تو می نویسم سکوت دیگه فایده نداره
دلم میخواد با من بمونی تو این حضور نیمه کاره
من حالا از تو می نویسم به عشق اون روزا که رفته
پرده از این حادثه وردار بگو از حرف های نگفته
بگو از حرف های نگفته , بگو از حر ف های نگفته
یه زخم کهنه رو بال تو, تو آسمون ابری و خیس
به غیر واژه ی غریبی چیزی توی ترانه هات نیست
اون همه ویرونگی اما سرخوش نجوای تو بودم
از تو برای تو میگم تا فرقی کنه بود و نبودم
من حالا از تو می نویسم سکوت دیگه فایده نداره
دلم میخواد با من بمونی تو این حضور نیمه کاره
من حالا از تو می نویسم به عشق اون روزا که رفته
پرده از این حادثه وردار بگو از حرف های نگفته