نمی خواستم ولی اینبار برامون اتفاق افتاد
یه چیزی مثل تنهایی تو بین ماجرا رخ داد
هواسم گرمه عشقت بود که ناگه فاجعه سر زد
تو آغوش خودت بودم که عشق بر ما دامن زد
تو سقف آرزوهامون نشست خزون تنهایی
شده کارم خیال بافی تو این روزای تکراری
نفس زد تو نفس هامون طعم تلخ جدا بودن
همون روزای سردی که دلامون یکی بودن