یکی داره با من قدم میزنه
کنارش هوای دلم عالیه
دوتا دستم از بی کسی هام پره
فقط جای دستای اون خالیه
یکی داره با من قدم می زنه
که حس می کنم زندگی ، اسمشه
دارم با گذشته م بهم می زنم
تا فردام یه ذره شبیه ش بشه
به هم خیره ایم و با این نگاه
یه احساس ِ خوب ُ شرو می کنیم
دوتامون بهم مبتلاییم ... ولی
فقط با سکوت گفتگو می کنیم
میبنده چشاشو که آروم شم
یه کم اضطرابه منو کم کنه
میبندم چشامو دلم مرد شه
یه فکری به حال ِ سکوتم کنه
دچاره یه آرامشه سوریم
ولی نبض ِ احساس من روند نیست
ساعت داره از من جلو می زنه
با اینکه قدم های من کند نیست
به حدی دوستت دارم از من شنید
ببین عاشق ِ من شده آینه
کسی که کنارم قدم می زنه
یه جمله فقط فاصله ش تا منه