Mastan and Homay - Khod Sookhtegan

Khod Sookhtegan

Mastan and Homay


Buy from cdbaby Lyrics 229K Plays Date Added: January 6, 2013
داد درویشی از سر تمحید
سر قلیان خویش را به مرید
گفت که از دوزخ ای نکوکردار
قدری آتش بروی آن بگذار
بگرفت و ببرد و باز آورد
عِقدِ گوهر ز دُرجِ راز آورد
گفت که در دوزخ هر چه گردیدم درکات جهیم را دیدم
آتش و هیزم و زغال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
اخگری بهر اشتعال نبود
هیچ کس آتشی نمی افروخت
زاتش خویش هر کسی می سوخت
زاتش خویش هر کسی می سوخت
زاتش خویش هر کسی می سوخت
زاتش خویش
زاتش خویش هر کسی می سوخت
هی هی هی
زاتش خویش هر کسی می سوخت

Related

Top Songs

Loading...