چشامو بوسیده اون نگات
معجزه بود لحن ِ صدات
منو تنها گذاشت تو راه
رویایی بود اما کوتاه
ثانیه ها دقیقه نشدن
واژه ها قصیده نشدن
ساعت ِلعنتیم رفته به خواب
دلنوشته هایی که نشد کتاب
از خودم بی خود
موسقیه بی نت
هوای ِتصنیف جدیده
دلم بهارو ندیده
انگارکه دنیا وایستاده
به من دردای ِخاص داده
به آشفتگیم میخنده
دراشو به روم میبنده
بازنده مو برد نمیخوام
دنبال راه ِبی رام
شاید خواهشی بی جاست
چشمام نگاشو میخواست