چشات غمگینه خوب میشه تحمل کن فراموش کن
خجالت میکشن اشکات برو شمعارو خاموش کن
چشات غمگینه خوابش کن نمیخوابه تو خواهش کن
به من نزدیک نشو از دور نگاهامو نوازش کن
کنار تو کسی بوده که عطرش رو تنت مونده
همین چیزای نامرئی گذشته هامو سوزونده
منم فکر میکنم گاهی به چیزایی که بی ربطه
به تنهاییه بی رحمی که تو آغوش من پرته
به تو فکر میکنم گاهی اگر چه کار خوبی نیست
به یاد آوردن دیروز برام تکرار خوبی نیست
کنار تو کسی بوده که عطرش رو تنت مونده
همین چیزای نامرئی گذشته هامو سوزونده
کنار تو کسی بوده که عطرش رو تنت مونده
همین چیزای نامرئی گذشته هامو سوزونده...