دارم نگات میکنم با چشای بسته
انگار غمِ من دلت و شکسته
تاریکروشنی، دلگرمیِ منی؛ که برف رو موهات نشسته
گرمای تیری و سرمای بهمنی؛ که برف رو موهات نشسته
وامیشه چشمِ من، دستام بسته، قلبم وابسته
جایی واسه تردید نیست
دارم نگات میکنم
نه این خطای دید نیست
دارم نگات میکنم
اسمم و بشنو با صدای بارون
اسمم و بخون روی برگای خسته و لهشدهی پاییز
صدام کن تو این غروبِ غمانگیز
من و از خودم بیار بیرون
صدات میتونه
روزای خوبم و برگردونه؛
که ازین شبِ خستهی دلگیرِ مردهی لعنتی جداشم
با تو باشم
جایی واسه تردید نیست
دارم نگات میکنم
نه این خطای دید نیست
دارم نگات میکنم