دلواپسم هر وقت
نزدیک پاییزه
تب میکنم با هر
برگی که می ریزه
عکساتو می بینم
بارون می گیره
ای کاش برگردی
حتی اگه دیره
کی فکرشو می کرد
سهمم سفر میشه
یک جای خالی که
وسیع تر میشه
چترت هنوز اونجاست
کنار شومینه
طوفانیه حالم
بارون سنگینه
تو این روزای سرد
روزای پر تکرار
بازم به یک کنسرت
دعوت شدی انگار
امیدوارم کن
بگو که نزدیکی
یک شمع روشن کن
تو دل تاریکی
ویولونی در باد
بارون و گیتارم
تو فصل بی برگی
کنسرت می ذارم
پاییز واسه تو
هر سال یک باره
اما برای من
رو دور تکراره