ای اهل خوب سرزمین مهربونی
ای خاطرات سبز دوران جوونی
ای زنده در نجوای من بازم طلوع کن
خاکسترم درمن تو آتیش و شروع کن
ای که نشسته مهر تو در تار و پودم
حتی یه بارم غیر تو عاشق نبودم
ای هم ترانه بادلم اون برق چشمات
گم شد تمام من دوباره توی رویات
بارون بزن بارون بزن
بر شیشه های کلبه ام
تا زنده شن در قلب من
اون خاطرات کهنه ام
بارون ببار بارون ببار
برخاک قلب تشنه ام
آروم ببار
پرپر نشن گلهای یاد سینه ام
ای از تبار پاک عشقهای قدیمی
ای از زمستون دور و با خورشید صمیمی
شیرینیه حرفای من باید بدونی
شعرهای من محتاج توست باید بمونی
اینجا بمون تا دیده پابوست بمونه
دستهای من مدیون آغوشت نمونه
ای سرپناهم تو شبهای سرد و تیره
هر لخظه یادت بامنه جایی نمیره
بارون بزن بارون بزن
بر شیشه های کلبه ام
تا زنده شن در قلب من
اون خاطرات کهنه ام
بارون ببار بارون ببار
برخاک قلب تشنه ام
آروم ببار
پرپر نشن گلهای یاد سینه ام