همه دنیا وسط یه بازیه
من که بازیچهی دست تو شدم
تو خطرناکترین ثانیهها
من جلودار شکست تو شدم
تازه کن خاطرههای کهنه رو
روبهرو پهنهی دلباز خداست
تو که تنها نمیمونی آخرش
پشت تو به کوه عشق آدماس
تو مسیر ناگزیر زندگی
میرم هرجایی که میره روزگار
حالا که نوبت بازیِ منه
دیگه کاسه زیر نیم کاسه نذار
ولی من تو فکر تنها شدنم
واسه من ستارهای روشن نیست
راه رفتنی نمونده که برم
چارهای به غیر برگشتن نیست
نگران حال و روز من نباش
رد شو از کسی که عاشق تو بود
منم آخر به ستاره میرسم
جا زیاده زیر گنبد کبود ...
تو مسیر ناگزیر زندگی
میرم هرجایی که میره روزگار
حالا که نوبت بازیِ منه
دیگه کاسه زیر نیم کاسه نذار