بشوم یا بشوی یا بشود عاشق تو
دل بیچاره ی من عاشقو بیمار شده
بخرم یا بخری یا بخرد ناز تورا
دل بی عاطفه ات باز طلبكار شده
بروم یا بروی یا برود با دل تو
دل تنهای من از آه تلنبار شده
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
برسم یا برسی یا برسد آخر راه
دل دلواپس من مانده و سربار شده
بِکَنَم یا بِكَنى یا بِكَنَد از همه دل
دل بی حوصله ام بی کس و غم دار شده
بزنم یا بزنی یا بزند قید تورا
دل من خانه ى ويرانه و آوار شده
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم كه به دست تو اسير افتادم
امیر عظیمی
اسير